ارسطو و پدر بزرگ

براي اولين بار توانستم خنده ارسطو را ثبت كنم.او چند روز است كه گاهي ميخندد وسر صداهايي هم از خودش در مي آورد.ارسطو آب را خيلي دوست دارد و از حمام رفتن لذت ميبرد. يه عكس هم از حمام رفتن امروزش گرفتيم كه آن را در ادامه مطلب ميگذارم هرچند من دوست دارم كه ارسطو را رها كنم ولي مامان ارسطو از اين كار ممانعت ميكند.او ميگويد ممكن است بچه ام غرق شود. ...

بعد از دو روز واكسن زدن ودر حالي كه هنوز محل تزريق ارسطو ورم دارد مشكل ديگري هم اضافه شد!امروز مدفوع او سبز شده كه موجب نگراني مامانش گرديد.من سرچ كردم و در اين سايت ديدم كه ديگران هم اين مشكل را داشتند!واين سبز شدن مدفوع ارسطو جون هم اينقدر مهم شده كه در روزنامه هاي خارجي به آن پرداخته اند!     ...

ارسطو جون خدا را شكر بهتر از ديروزه كه واكسن زده بود.وامروز ديگه تب نداشته.جاي واكسنش هنوز ورم داره اين عكس ارستو را با موتور گذاشتم شايد اين عسلك موتور سوار هم بشه! من خودم خاطره اي دارم در مورد واكسيناسيون كه به زبان يك نفر در وبلاگم نوشتم وبا آنكه سالها از اون گذشته هنوز يادمه آدرسش اينجاست       ...

امروز روز غمباري بود.اول صبح وقتي از بيرون خانه به خانه آمدم ارسطو را ديدم كه با زبان از دهان بيرون آمده خوابيده!وقتي از مامانش علتش را پرسيدم گفت از بس خسته بود بعد از شير خوردن يادش رفت تا زبانش را به داخل دهانش بكشد وهمينجور خوابش برد.من هم عكسي ازش گرفتم. مسئله مهم امروز اين بود كه واكسنهايش را امروز زديم ولي پاي چپ ارسطو بعد از واكسن باد كرد .ما هم طبق دستور اول كمپرس آب سرد گذاشتيم وبعد از ظهر كمپرس آب گرم.كاش همينجا مشكل بر طرف شده بود! من پاي كامپيوتر نشسته بودم كه مامان ارسطو ازم خواست كمكش كنم وقتي پيش آنها رفتم ران ارسطو را ديدم كه كاملا قرمز وحالت سوختگي داشت!نميدونم حوله هايي كه روي محل تزريق ميگذاشتيم اينهمه داغ بوده ويا ...

امروز  مامان ارسطو براي كاري خانه را ترك كرد واو رابه من سپرد.چند دقيقه اي نگذشته بود كه شروع به گريه كرد.طبق روال گذشته هرچه تكانش دادم آرام نشد من هم او را روي شكم خواباندم وخيلي زود دراين حالت خوابش برد.مرتب نگاهش كردم تا مبادا مشكلي براش پيش بياد.واو يك ربع ساعت را خوابيد ولي زماني كه بيدار شد خودش را با زور به طرف فرش ميكشيد.خدا رحم كرد كه بودم چون چند لحظه دماغش روي تشك گير كرده بود ونزديك بود(دور از جون) خفه بشه. ديروز مامان  ارسطو جون يك چيزي خريده كه اسمش را بلد نيستم.ارسطو روي اين وسيله ميخوابد وقتي كه بيدار شد بالاي سرش جغجغه و عروسك را ميبينه واينجوري مشغول ميشه وكمتر گريه ميكنه ...

امروز هم نميدانم چطور شده بود كه اينهمه داد وجيغ ميزد.شربت كريپ ميكسچر هم بهش داده بودند!     ...

روز شستم تولد ارسطو امروز نسنتا آرام بود وغير از چند بار كه مرتب داد ميزد راستي خيلي دوس دارم ارسطو جون را بوس كنم وگاهي هم گاز بگيرم ولي مامانش ممانعت ميكنه ميگويد بچه ام بيقرار ميشه اين هم عكس سشستمين روز تولد ارسطو جونه ...

ارسطو جون هر چند مرتب در حال گريه كردن ونا آرامي است ولي در دومرحله از زندگي خيلي متين وآرام است اگرچه زمان اين ناآرامي محدود است ولي خدا را شكر كه اين آرامش را دارد وموجب خورسندي مامانش خواهد بود 1-زماني كه لخت مادرزاد اورا روي تشك بگذاريم 2-زماني كه اورا به حمام ببريم واو را در وان كوچك خودش قرار دهيم ارسطو جون ديروز به حمام رفت و بعد از حمام هم آرام بود ...

اينهم جديد ترين عكس ارسطو با منظره اي فوق العاده زيبا. امروز يه سوتي هم دادم كه در وبلاگ گلشيد جون هويداست ...

امروز پنجاه وهفتمين روز تولد ارسطو ارسطو جون باز هم ريفلاكس داره با آنكه امي پرازول هم ميخورد! البته دكتر اطفال كه او را ديد گفت چون وزنش متعادل است درمان ديگري لازم نداره!امروز خانم همسايه هم به ديدنش آمده و گفته بود چقد اين بچه سبزه هست(يعني سياه!)واصلن به پدر مادرش نرفته. عكسها يي كه من از ارسطو ميگيرم چندان كيفيت ندارد و نميدونم چكار كنم كه بهتر شود. ...